×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

benazam hemate saghi

ajab yadi ze ma kardi

"بر سنگ مزار "

الا ، ای رهگذر ! منگر ! چنین بیگانه بر گورم
چه می خواهی ؟ چه می جویی ، در این كاشانه ی عورم ؟
چه سان گویم ؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم ؟
از این خوابیدن در زیر سنگ و خاك و خون خوردن
نمی دانی ! چه می دانی ، كه آخر چیست منظورم
تن من لاشه ی فقر است و من زندانی زورم
كجا می خواستم مردن !؟ حقیقت كرد مجبورم
چه شبها تا سحر عریان ، بسوز فقر لرزیدم
چه ساعتها كه سرگردان ، به ساز مرگ رقصیدم
از این دوران آفت زا ، چه آفتها كه من دیدم
سكوت زجر بود و مرگ بود و ماتم و زندان
هر آن باری كه من از شاخسار زندگی چیدم
فتادم در شب ظلمت ، به قعر خاك ، پوسیدم
ز بسكه با لب مخنت ،‌زمین فقر بوسیدم
ستم خونم بنوشید و بكوبیدم به بد مستی
وجودم حرف بیجایی شد اندر مكتب هستی
شكست و خرد شد ، افسانه شد ، روز به صد پستی
كنون ... ای رهگذر ! در قلب این سرمای سر گردان
به جای گریه : بر قبرم ، بكش با خون دل دستی
كه تنها قسمتش زنجیر بود ، از عالم هستی
نه غمخواری ، نه دلداری ، نه كس بودم در این دنیا
در عمق سینه ی زحمت ، نفس بودم در این دنیا
همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا
پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا
به شب های سكوت كاروان تیره بختیها
سرا پا نغمه ی عصیان ، جرس بودم در این دنیا
به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر ، با شادی
كه تا بیرون كشم از قعر ظلمت نعش آزادی

 

 

شنبه 12 شهریور 1390 - 1:52:03 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

52648 بازدید

19 بازدید امروز

36 بازدید دیروز

519 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements